بي تو هواي خانه ي ما سرد مي شودبرگ درخت باور ما زرد مي شودشب بي تو روي صبح نمي بيند اي دريغخورشيد بي تو منجمد و سرد مي شودزيباترين بهانه در اين جا حضور توستورنه زمين هوايي و ولگرد مي شوددر غيبت بهار درخت از چه بشکفد؟باران که نيست باغچه دلسرد مي شودامکان هر ترانه تويي اي ملايمتورنه ترانه زمزمه درد ميشود
زندگي آنقدر بلند نيست که بتوان به خاطر ناهمواريهايش،
از آن انتقام گرفت.
بايد فراموش کرد.
اين کوتاهترين عکس العمل خواهد بود.
خيال روي تو در هر طريق همره ماستنسيم موي تو پيوند جان آگه ماست
به رغم مدعياني که منع عشق کنندجمال چهره تو حجت موجه ماست
ببين که سيب زنخدان تو چه ميگويدهزار يوسف مصري فتاده در چه ماست
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسدگناه بخت پريشان و دست کوته ماست
به حاجب در خلوت سراي خاص بگوفلان ز گوشه نشينان خاک درگه ماست
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب استهميشه در نظر خاطر مرفه ماست
اگر به سالي حافظ دري زند بگشايکه سالهاست که مشتاق روي چون مه ماست
سلام. سلامي از تنهايي که تنها در تنهايي مي توان خداي تنها رو درک کرد.
شانس نام مستعار خداست .آن که نمي خواهد نام و امضايش پاي داده ها باشد.
دلم براي خدا مي سوزه چون که خدا تنهاست و از اين خوشحالم که با اين تنهايي اين همه عاشق داره .
اگر ميخواهيد در زندگي دوستان وفادار و ياران غمخوار داشتهباشيد، کم و خيلي دير با مردم دوست شويد .(هرشل)
از غم خبري نبود اگر عشق نبوددل بود ولي چه سود اگر عشق نبود
بي رنگ تر از نقطه ي موهومي بوداين دايره کبود اگر عشق نبود
از آينه ها غبار خاموشي راعکس چه کسي زدود اگر عشق نبود
در سينه ي هر سنگ، دلي در تپش استاز اين همه دل چه سود اگر عشق نبود
بي عشق دلم جز گرهي کور چه بود؟دل چشم نمي گشود اگر عشق نبود
از دست تو در اين همه سرگردانيتکليف دلم چه بود اگر عشق نبود
قيصر امين پور