دانه سیب
شاید اگر نشانی از تو بود ،فراموشت نمیکردیم اما دیدن دستان توانایت، نیرومند تر از احساس شقایق است ای کاش نمی مردیم از آلزایمر قلب هامان. و می دانم که دستان شفابخشت همیشه معجزه می کند؛اگر که بخواهی بیا و رد پایت را به یادگار به قلبم بگذار. دلم برای زمزمه ی آیه ها تنگ شده است برای شادی دست های دعا تنگ شده است در این دیار که هیچ کس بی کس نیست دلم برای شادی بی انتها تنگ شده است منم به یک قفس که دلم مدام می پرسد : دل خدا برای شما چرا تنگ شده است؟ هنوز خاطرم این است که گم نشود تدبیر ولی دلم ز خیالات اغنیا سنگ شده است تویی وناله ی تک قناری های بی حاصل چرا دلم برای آمدنت ، بی صدا تنگ شده است؟ مرا هنوز دل بی قراری هست ، کاش گم نشود ولی فسوس! دستم از جفای ثانیه ها تنگ شده است منم و یک غزل که برای تو گفته شده بیا دلمان برای دیدن آیینه ها تنگ شده است
Design By : Pichak |